یک عادت کاری عبارت است از هرگونه تمایلات ذهنی، اخلاقی، رفتاری یا عملی که در رسیدن به بالاترین حد کارایی در شغل یا محل کار خود اعمال می کنید. عادات شغلی خوب پایه و اساس محکمی را برای گرفتن نتایج بهتر، کارایی، اعتماد، ارتباط موثر، حضور منظم، انطباق، مدیریت زمان، دقیق بودن و همکاری ایجاد می کند.
آیا تاکنون کارها و وظایف شغلی خود را برای کمک به همکاران خود در تلاش برای دستیابی به کارایی و بهره وری تیم گسترش داده اید؟ اگر بله، شما عادات شغلی خوبی دارید.
اما این همه چیز نیست افراد موفق می فهمند که برای مقاومت و گرفتن نتایج بهتر نیاز به عادات کاری استثنایی دارند. در این مقاله به بهترین عادت های کاری موثر می پردازیم تا بتوانید کسب و کارتان را تکان دهید و به نتایج عالی فردی و تیمی برسید.
در دههای که گذشت، شاهد عرضه تعدادی از پرفروشترین بازیهای تاریخ بودیم. در ادامه با ما همراه باشید و با پرفروشترین بازیهای ویدیویی ۱۰ سال اخیر آشنا شوید.
پرفروشترین بازیهای ویدیویی در دههای که گذشت، آثار آشنایی هستند که توانستند در زمان عرضه، محبوبیت بالایی را تجربه کنند و حتی تبدیل به یک پدیده شوند.
در تاریخ، دورهای وجود داشت که بازیهای ویدیویی حتی در کنار دیگر مدیومهای سرگرمی قرار نمیگرفتند. کسی که بازی میکرد، یک آدم به اصطلاح نِرد (Nerd) تصور میشد که دارای مهارتهای پایین اجتماعی است. باقی افراد هم بازی کردن را وقت تلف کردن» توصیف میکردند. خوشبختانه شرایط تغییر کرد و حالا قریب به اتفاق مردم، نگاه مثبتی به بازیها دارند. از بازی کردن حتی به عنوان یک فرم کارآمد فرار از واقعیات» (Escapism) نام برده میشود، دقیقا همانند یک کتاب یا فیلم خوب.
حالا در سال ۲۰۲۰ میلادی، میتوانیم با قاطعیت بگوییم که بازیها دیگر یک تفریح جانبی نیستند و فروش آنها از بسیاری از کتابها، فیلمها و آلبومهای موسیقی بیشتر است. تورنومنتهای ورزش الکترونیکی، میلیونها بیننده دارد، بازیکنان حرفهای حالا اسپانسرهای گران قیمت دارند و جوایز بزرگ دریافت میکنند.
تونی رابینز معتقده راهکارهایی که به کمک اونا میتونیم یه کارآفرین موفق بشیم و یه کسب و کار حسابی راه بندازیم رو میشه آموزشش داد و یاد گرفتش. هرکدوم از ما با توانمندیهایی به دنیا میآیم. ولی کاری که با این توانمندیها میکنیم؛ توسعه دادنش، واقعاً انتخاب خودمونه. با یوکن همراه باشید تا تونی رابینز در این ویدئو رازهایی که شما را به کسب و کار موفقمیرساند برایتان آشکار کند.
کارآفرین بودن چیزیه که برای بعضی افراد غریزیه. اونها میخوان برنامه رو بگردونن. میخوان عملیش کنن. یه اشتیاقی دارن و میخوان اونو به دنیا عرضه کنن. فکر میکنم این چیزیه که باعث شروع کسب و کار میشه. میدونی مشکل چیه؟ تبدیل شدن به یه کارآفرین موثر، با کارآفرین بودن فرق داره. چند نفر رو میشناسی که سه تا کسب و کار دارن ولی حتی یکیشون هم خوب کار نمیکنه. من به کارآفرینها و به مالکین کسب و کار آموزش میدم. فقط با مدیرعاملها کار نمیکنم، با بنیانگذارها هم کار میکنم. همزمان مربی آدمهای معمولی هم هستم که تازه سفرشون رو آغاز کردن، و بهشون یاد میدم که چیزی که جلوی رشد کسب و کار شما رو گرفته، همیشه خود شمایین. همیشه وضعیت روانی و مهارتهای شماست. فهمیدم که هشتاد درصد مربوط به وضعیت روانیه، و بیست درصد مهارت. من یه استراتژیست هستم، میدونم که استراتژی صحیح میتونه برای شما یک دهه زمان ذخیره کنه. من کاملاً به این کار علاقه دارم، میتونم استراتژیها رو به شما یاد بدم، ولی اگه باورهای محدود کننده دارین، تحت فشارین، اضطراب دارین، هی میگین نمیدونم باید چیکار کنم، اونوقت نمیتونین اجراییش کنین. پس من روی روانشناسی و مهارت های فردی کار میکنم ولی تضمینی که میکنم اینه که کسب و کارتون رو در یک سال سی تا صد و سی درصد گسترش میدین.
میگویند دور و برمان پُر از فرصت است. اما متأسفانه بیشتر ما مدام فرصتها را از دست میدهیم، چون یا آموزش لازم را ندیدهایم، یا نسبت به نشانههایی که زندگی سر راهمان قرار میدهد آگاهی نداریم. بعضی وقتها هم که متوجه این فرصتها میشویم، از آنها استفادهای نمیکنیم، چون در ظاهر مشکل به نظر میرسند، نه فرصت. سری هم که درد نمیکند، دستمال نمیبندند، نه؟!
تردیدی نیست که انسان هر روز و مدام فرصتهای فوقالعادهای را که سر راهش قرار میگیرد، از دست میدهد. برای رسیدن به اهداف و آرزوهایش بهسختی کار میکند، ولی موفقیتی به دست نمیآورد، چون از شانسهایی که زندگی در مسیرش قرار میدهد، بهرهای نمیبرد.
وقتی اتوبیوگرافی ریچارد برانسون را میخواندم، اینطور به ذهنم خطور کرد که این کارآفرین فوقالعاده موفق، بهخاطر توانایی عجیبش در شناسایی فرصتها بوده که میلیاردها دلار به دست آورده است. اما آنچه او را از دیگران متمایز میکرد و تفاوت لازم در حیطهٔ کسبوکار و زندگی را به وی میداد، تمایلش به ریسک کردن روی فرصتهایی بود که سر راهش قرار میگرفتند. او برای استفاده از فرصتها، منتظر فلان موقعیت عالی نمیماند، بلکه در اولین فرصت و فوری از آنها بهره میبرد و همین تفاوت او نسبت به رقبایش بود. البته گاهی اوقات هم که از آن فرصت استفاده میکرد، دقیقا نمیدانست قدم بعدیاش چه باید باشد. اما اهمیتی نداشت، چون به هر حال یک قدم جلوتر از بقیه بود و مطمئن بود که همهچیز را فوراً راستوریس خواهد کرد. برای ریچارد برانسون، برداشتن نخستین قدم، مهمترین قدم بود. او میدانست که بالاخره همهچیز سر جای خودش قرار خواهد گرفت.
درباره این سایت